ای تشنه کام پیوسته در تلاش چه هستی ؟ نام
دیگر زمین محبت خود را
از نسل ما سلاله پاکان گرفته است
مردی که رستگاری خود را
با روزه های صمت
در طول سالیان به ریاضت
می ساخت
با من یک پیاله می
هفتاد سال طاعت خود را باخت
وقتی که سخت سخره گرفتند پاکبازان را
من مثل برکشیده حصاری
بر پای ایستادم و خواندم
ساده ترین ترانه پاکی را
امشب امید رفته ز دستم
با من به یک پیاله محبت کن
من
از نسل از سلاله پاکانم
من عاشق قدیمی ایرانم